روز های بعد از تو

پارت 5
شوگا:باشه
الکس بدون اینکه چیچزی بگه از خونه خارج شد
شوگا به همون حالتی که سرش رو به مبل راحتیش تکیه داده بود شوگا: کاش میدونستی که حال من با اینجور چیزا خوب نمیشه
از جاش بلند شد و به طرف اتاقش رفت کمدش شرو باز کرد و چمدون کوچیکی برداشت
چند دست لباس و لوازم های مورد نیازش رو توش گذاشت
چمدون رو کنار پله ها گذاشت
نگاهی به ساعت کرد
11:45
شوگا نگاهی به اشپز خونه انداخت
شوگا:حال اشپزی ندارم
تلفن خونه رو برداشت و به رستورانی که نزدیک خونش بود زنگ زد
شوگا:Hello.........
و یه پیتزا مخصوص سفارش داد
بعد از25 مین بع دستش رسید
همینطور که داشت غذا میخورد به اطراف خونه نگاه میکرد
شاید واقعا حق با الکس بوده
شاید من باید ...باید یه تغییری توی زندگیم ایجاد کنم ...باید خونه رو تمیز کنم و
شوگا:وقتشه یه صفایی به این خونه خودم بدم
در پیتزا رو بست
کیسه زباله بزرگی برداشت و تمام اشغال هارو جمع کرد جارو کشیدو شیشه هارو پاک کرد زمین رو طی کشید و حیاطو شست و بعدش
به طرف حموم رفت
به صورتش توی اینه نگاه کرد
شوگا:اهههه دیگه وقته خدافظی با این صورته و
صورتشو اصلاح کرد
و یه دوش 5 مینی گرفت بیرون اومدو لباساشو پوشید که زنگ در به صدا در اومد
شوگا:بله؟
& :◇◇◇◇◇◇


تا پارت بعدی بایییییی
دوست دارین کی پشت در باشه؟💞🤣